گربخوانم غزلی ،غزل از دشت جوین خواهم گفت
من چون مجنونم و در دشت جوین خواهم خوفت
ای دیده ببین دشت جوین بستر خون است
امشب به میان خاک و خون خواهم خفت
از دشت جوین شعر و غزل باز زیاد است هنوز
سر مست دلم باز بگوید غزل از دشت هنوز
گر حال مرا از غم دشتم پرسی چون شمع بسوز
از حکایت های او بیمار زغم دشت جوینم هنوز
هر چند که سر و ته تو یک نام است جوین
اما سه زبان دارد و یک نام بخوانند جوین
پادشاهی می کنم تا زنده ام من در جوین
بماند از بزرگان کمی یاد از جوین
روز و شب بندگی من می کنم چون در جوین
سراغ رفتگان را بگیرم از باد در جوین
نویسنده : غلام حلاج
|